اما این تداعی نامها بیدرنگ مرا بهیاد آن انداخت که شهید ثالث هرگز نخواست با بردگی در آستان اربابان و قربانیکردن آزادگی هنری و احترام به سینمایش و تبدیل آن به ابزار اجرای زبان قدرت غرب و خواستههایشان مقبول شود. برای همین مدام آزار دید و سرکشی و استقلالش مثل کیارستمی و کولیندادن به اربابان سلطه علیه ملت خود، به انزوا و راندهشدگی عملیاش کشید.
***
چیزی که مرا به نوشتن درباره جایزه کن واداشت، عینک دودی پناهی نبود که بیاختیار آدم را بهیاد عباس کیارستمی و دنیای بسیار دور و جداگانه ایندو میانداخت. درحالیکه فریب رمزگان و وانموده نمادین و برساخته، میخواهد عکس این را بگوید اما کیارستمی هم فیلمش را ابزار خدمت به قدرت تبهکار غرب نکرد و در آخر عمر با راندهشدگی بهخاطر سرکشیاش مواجه شد. از آخرین سفر کن که بازگشته بود به من گفت او را کنار فیلمساز اسرائیلی نشانده بودند و واقعا یادم نیست گفت تلویحا یا مستقیما از او تقاضای ساختن فیلمی مشترک با اسرائیل را داشتند و...
بهای بیاعتنایی کیارستمی همان برهمخوردن ارتباطش با آنان و رفتن به سوی چین بود که همیشه پیشنهاد ساختن فیلمی در چین را مشتاقانه برای او در سینی داشتند. در حین آمادگی برای این فیلم که در معبدی در چین میگذشت بود که مرگ و بیمسئولیتی پزشکی شبهقاتلان بیمارستانهای خصوصی سیریناپذیر که فقط بهفکر پول هستند، او را ربود.
***
چیزی که برایم جالب است، افول فلسفه دلبسته به دموکراسی غرب و سینمای دلبسته به دموکراسی غرب و جشنواره مبلغ دموکراسی غرب است که دستبهدست هم دادهاند تا سقوط یک تمدن تاریک را در دوران ما به تماشا بگذارند. «یک تصادف ساده» را فعلا میگذارم کنار تا ببینمش اما جوایز همه اینسالها به فیلمهای ایرانی در جشنوارههای آمریکا و اروپا، چیزی جز سقوط آزاد حقیقت و زیباییشناسی و بیاعتباری داوری فیلم و ابزارشدگی جایزه و نقش پااندازی جشنوارهها نبود که قرار بود کانون اتفاق هنری در سینما و نظام ارزشی کشف زیبایی و خرد و آفرینش باشند و به دستمال و کاغذ توالت بدل شدند که هربار پس از انجام وظیفه و پایان یک کثافتکاری، دور انداخته میشوند و آن آثار جایزهبگیر فراموش میشوند. چرا فیلم برسون و اوزو و درایر و برگمان و فلینی و دسیکا و روسلینی و آنتونیونی و ولز و... پس از اینهمه سال فراموش نمیشود ولی حتی سال بعد کسی بهیاد نمیآورد موضوع فیلم جایزهبگیر فلان کارگردان وطنفروش چه بود؟
***
این بربادرفتن ارزش هنر در اسکار و کن و سینمای غرب و جوایز فیک به آثار ایرانی، شبیه خودزنی ژیژک و هابرماس است.
فلسفه، شریفترین پایگاه تفاخر فرهنگی غرب و فلسفه دانشگاهی و کرسیهای آکادمیک، افتخار بیبدیل در دانش غرب بودند. امروز مهمترین فلسفه و فیلسوف مدافع دموکراسی غرب در چاه چاکری موحشترین قدرت جانی سقوط کرده است. نظریه کنش ارتباطی و حوزه عمومی و آرمان فلسفی احیای گفتوگوی آزاد بهجای نهاد فئودالی تبلیغات و روابط عمومی در جامعه مصرفی معاصر، اسیر نقد عمل شده و آبرو باخته و از درون آن همه ادعای تفکر و امید اصلاح دموکراسی فاسد غرب بر باد رفته است. دفاع هابرماس از جنایت اسرائیل از درون فلسفه او سر برآورده که اصلا بهتانگیز و شوکآور است و نشان ربوبیت قدرت سرمایه بر دانش و دانشگاه و فلسفه و فیلسوف؛ چیزی که شورش دانشجویان و اساتید شریف آمریکا را برانگیخت. فلسفه و سینمای غرب زلف انسان را به قدرت جانی گره زدهاند.
کن و اسکار با انتخابهای حقیر سیاستبازانه فیلمهایی که علیه آزادیخواهی و استقلالطلبی ایران ساخته میشوند، به مغز داوری خود شلیک میکنند. همانطور که هابرماس خود در زمان حیاتش با دفاع از اسرائیل در جنایت غزه، خود به مغز نظریه کنش ارتباطی و فلسفه ظاهرا مدافع دموکراسی و تفاهم و عقلانیت و مخالف خشونتش شلیک کرد.
داوریهای جشنوارهای آشکارا علیه کشورهای آزاده و داوریهای مدافع سلطهگری غرب و خشونت علیه آزادی و استقلال و پیشرفت آزاد دانش هم مثل همان شلیک آقای هابرماس است. شلیک به مغز زیباییشناسی و عقلانیت و حقیقت داوری.
داوریها و جایزهها به فیلم و فیلمسازان در خدمت تبلیغات فئودالی غرب علیه انقلاب آزادیبخش ایران و... مثل وضعیت بحرانی فلسفه و فیلسوف، نشانه بحران مرگ حقیقت و زیبایی در نظام کهنه و روبهافول سرمایهسالاری کهنه شده است.
جهان نیاز به هوای تازه حقیقت دارد و خدا کند یک شگرد تغییر اغواگر شیطانی جدید مطلقا جانشین نظم کهنه نشود و ندای حق، جایی در بازار متفرعن استکبار برای بهگوشرساندن فریاد مظلومان در تحولات آینده پیدا کند. یکسر این امکان بهعبودیت و استقامت ما بستگی دارد که صدای اسلام را به گوش جهان برسانیم و متفرق نشویم و عاقلانه عمل کنیم، نه بهشیوه عقبمانده و باری به هرجهت.
دانش و سینما و رسانه و جشنواره ما بهشیوه کهنه قادر نیست با این رسانهها و گیم شیطانی مقابله کند و نیاز به خون تازه و فکر تازه و سازمان تازه در مقیاس ضروری برای جلب توجه جهانی دارد. این را از یاد نبریم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگوی اختصاصی روزنامه «جامجم» با عضو شورای سیاسی جنبش امل و نماینده پارلمان لبنان عنوان شد
بهروز افخمی در گفتوگو با «جامجم» از انگیزههای خود برای ساخت 90 دقیقه پایانی زندگی طیب گفت